داستانک
شخصی از خدا دو چیز خواست:
یک گل ویک پروانه اما چیزی که به دست اورد یک کاکتوس ویک کرم بود
غمگین شد : با خود اندیشید شاید خداوند من را دوست ندارد وبه من توجهی نمی کند چند روز گذشت ………
از ان کاکتوس پر از خار گلی زیبا روییده شد
وان کرم تبدیل به پروانه ای زیبا شده بود
اگر چیزی از خدا خواستید وچیز دیگری دریافت کردید :
به او اعتماد کنید……….
خارهای امروز گلهای فردایند…….